برگ ها زمانی میریزند که فکر می کنند طلا شده اند

صدای خش خش برگ ها زیر قدم هایش به گوش می رسد، برگ هایی که روزی سبز بوده اند اکنون کم کم رنگ می بازند، زرد، قرمز، قهوه ای و طلایی شده اند و ترکیب های فراوانی از این رنگ های زیبا، و اندکی بعد با کوچیکترین باد به زمین می افتند.

در پاییز درس های زیادی وجود دارد. برگ ها به پختگی رسیده اند برگ هایی که ابتدا یک جوانه کوچک بودند، سبز شدند و بزرگتر شدند و حالا کامل شده اند، گویی دیگر چیزی بالاتری نمی بینند و خود را کامل می دانند، غرور بزرگترین آفت انسان پخته است، زمانی که مغرور می شوی و چیز دیگری نمی بینی، زمانی که به همه چیز دست یافته و مغرورتر می شوی، زمانی که فکر میکنی طلا شده ای، آری برگ ها زمانی می ریزند که طلایی می شوند.

نظر برای “برگ ها زمانی میریزند که فکر می کنند طلا شده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *